.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 67
  • بازدید دیروز : 2748
  • کل بازدید : 1536165
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/23    ساعت : 12:8 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در چهارشنبه 89/6/24 ساعت 9:40 ع نویسنده : ایمان احمدی

جنگ نرم اساس همه منازعات و جنگ‌ها را تشکیل می‌دهد، و سایر درگیری‌ها مولود جنگ نرم هستند. یعنی نباید برای جنگ سخت، ماهیت مستقلی در نظر گرفت، بلکه ابتدا جنگ نرم وجود می‌یابد و سپس جنگ سخت از آن حاصل می‌شود، و اگر در حوزه فرهنگی یا فکری تعارضی وجود نداشته باشد، جنگ سخت زمینه‌ بروز پیدا نمی‌کند...

جنگ نرم این روزها به موضوع بسیاری از مباحث در محافل سیاسی و رسانه‌ای تبدیل شده است. البته منازعه نرم سابقه‌ای طولانی دارد و توجه به آن در برهه‌های زمانی خاص به دلیل پر رنگ شدن برخی از اثرات آن می‌باشد.

جنگ نرم را می‌توان از جهات مختلفی مورد بررسی قرار داد که هر کدام در جای خود قابل توجه و نظر هستند. زاویه نگاه‌های متفاوت به این موضوع، باعث می‌شود جنگ نرم تا حد ممکن با جامعیت بهتری مورد بررسی قرار گیرد.



در بررسی هر پدیده می‌بایست به سه سؤال اساسی چیستی، چرایی و چگونگی پاسخ داد تا آن پدیده به طور کامل شناخته شود و روش مواجهه مناسب با آن مشخص گردد.

 



در میان این سه، شاید بتوان چیستی پدیده را اساسی‌ترین پرسش دانست؛ چرا که تا از ماهیت یک پدیده آگاهی کاملی در دست نباشد و ابعاد آن مورد شناسایی قرار نگرفته باشد، طبیعتا نمی‌توان به سؤال از چرایی و چگونگی پاسخ مناسبی ارائه داد.



جنگ نرم نیز در این مورد استثنا نیست. بنابراین، ابتدا باید چیستی جنگ نرم دقیقا مورد بررسی قرار گیرد و پاسخی جامع و مانع به سؤال از چیستی آن داده شود. از دل این جواب است که پاسخ به چرایی و چگونگی پیدا می‌شود.

در این نوشتار در حد وسع نویسنده سعی شده به ریشه‌یابی اساسی جنگ نرم که بخشی از پاسخ سؤال چیستی را پوشش می‌دهد، پرداخته شود.

 





دیدگاه‌هایی که به چگونگی جنگ نرم اشاره دارند

بسیاری از پ‍ژوهش‌ها و اظهارات پیرامون جنگ نرم، به این مسئله تنها به عنوان یک جنگ رسانه‌ای نگاه می‌کنند و در واقع به چگونگی آن می‌پردازند. به این ترتیب فقط بخشی از پوسته ظاهری جنگ نرم را مورد توجه قرار داده و از توجه به عمق و ریشه‌ آن غفلت می‌ورزند.

البته این سخن بدان معنا نیست که چنین نگاهی مردود است، بلکه این بررسی‌ها در جای خود بسیار ارزشمند می‌باشند و به طور قطع تسلط بر تکنیک رسانه‌ای، جنگ روانی و روش‌های مؤثر انتقال پیام، برای مواجهه با هجوم نرم دشمن لازم است؛ چرا که مواجهه با هر پدیده ابزار خاص خود را طلب می‌کند و در این بحث باید از رسانه‌ها به عنوان مهم‌ترین ابزار یاد کرد. اما منظور آن است که نباید در این نگاه محدود شد و با غفلت از ماهیت واقعی جنگ نرم، جایگاه آن را تنها در حد رسانه‌ و ترفندهای رسانه‌ای کاهش داد. و به این ترتیب از ریشه‌یابی جنگ نرم و برخورد صحیح با آن غفلت کرد.

 





دیدگاه‌هایی که به چرایی جنگ نرم اشاره دارند

دسته دیگری از بررسی‌ها، با اشاره به پدیده استعمار و اراده برخی کشورها برای تسلط بر دیگران که با هدف اعمال قدرت و کسب نتایج دلخواه از رفتار طرف مقابل انجام می‌شود، بیشتر به چرایی وقوع جنگ نرم توجه‌ کرده‌اند.

در این طیف از بررسی‌ها جنگ نرم به عنوان مرحله‌ای از استعمار با عنوان استعمار فرا نو مطرح است. در استعمار فرانو نظام سرمایه‌‌داری غرب با تکیه بر روش‌های نوین و پیچیده، به شکلی زیبا و مردم پسند با صورتی فرهنگی، اهداف سابق خود یعنی تسلط و بهره‌کشی از منابع مادی و معنوی ملل تحت استعمار را دنبال می‌کند.

در این طیف با ذکر روش‌های مختلف استعمار در زمان‌های مختلف، جنگ نرم در جایگاه چرایی مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ و گفته می‌شود که در مرحله اول استعمار، لشکر کشی به کشورهای دیگر و حضور ملموس در مستعمرات مطرح بود. استکبار تا جایی که بتواند،‌ از طریق حضور نظامی و دخالت مسقیم، به استعمار کشورها و اداره آنها بر اساس منافع خویش می‌پردازد، اما آنجا که این روش کاربرد نداشته باشد، از راه گماردن نیروهای وابسته در کشور مورد نظر، به ادامه بهره‌کشی و سوء استفاده از سرمایه‌های مادی و معنوی پرداخته است. اما پس از جنگ جهانی دوم و نزاع های درونی تمدنی غرب، استعمارگران با مشکلات مختلفی دست به گریبان بودند. از یک سو در جوامع خود با بحران‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی درگیر بودند و از سوی دیگر موج بیداری ایجاد شده در کشورهای به اصطلاح جنوب راه استعمار به روش‌های گذشته را تا حد زیادی سد کرده‌ و کاربرد مستقیم زور ارزش خود را از دست داده بود. در این مرحله قدرت نرم مورد توجه قرار گرفته و جنگ نرم به روش نفوذ فرهنگی وارد عرصه استعمارگری شد.

 



در این روش خبری از نیروهای نظامی و یا رژیم‌ها و حکام وابسته نیست، بلکه این‌بار نحوه تداوم استعمار غرب، ایجاد سلطه فرهنگی است. با اعمال سلطه فرهنگی، افراد به عنوان سخت‌افزارهایی هستند که غرب با تسخیر ذهن‌هایشان، نرم‌افزار مطلوب خود را بر آنها بار می‌کنند؛ روشن است که سخت‌افزار جز فرمان و خواسته‌‌ نرم افزار را اجرا نمی‌کند.

در روش جدید، استکبار به جای تسخیر زمین به تسخیر ذهن‌ها و فکرها روی آورده است، چرا که تسخیر زمین، علاوه بر صرف هزینه‌های زیاد حساسیت‌زا نیز هست. اما نفوذ در اذهان و افکار، صاحبان افکار تسخیر شده را در جهت منافع و خواست سلطه‌گر سوق می‌دهد و با ایجاد کمترین حساسیت، جوامع هدف را از درون با چالش مواجه می‌کند.

همان گونه‌ که گفته شد این نگاه با پرداختن به مسئله استعمار به جنگ نرم به عنوان نوعی از استعمار نگاه می‌کند و بیشتر به چرایی – یعنی خواست یکی برای تسلط بر دیگری- توجه دارد و در عین ارزشمندی به ریشه و علت استعمار و سلطه نمی‌پردازد.

 




چیستی جنگ نرم

برای دست یابی به ریشه وقوع جنگ نرم و اینکه چرا در طول تاریخ همیشه برخی در پی تسلط بر برخی دیگر بوده‌اند باید به سؤال چیستی آن پاسخ داد.

توجه به ماهیت جنگ نرم راه را برای رسیدن به جواب سوال چیستی هموار می‌کند. با دقت در مفهوم جنگ نرم مشخص می‌شود که این جنگ، از ماهیتی فکری و فرهنگی برخوردار بوده و به تقابل فرهنگ‌های متفاوت و متعارض اشاره دارد.

در این جنگ فکرها و فرهنگ‌های مختلف هستند که در مقابل یکدیگر صف‌آرایی می‌کنند. مواجهه نرم در قالب نبرد اندیشه‌ها صورت می‌گیرد. پس تا زمانی که فرهنگ‌ها و تمدن‌های متفاوت و متعارض در عرصه جهانی حضور دارند، به نسبت تفاوت‌ها و تعارضات موجود، این رویارویی با شدت و ضعف در جریان است.

 




این فرهنگ‌ها و تمدن‌های متعارض یا متفاوت کدامند؟

با نگاهی به تاریخ می‌توان فرهنگ و تمدن‌ها را به دو گروه کلی تقسیم کرد:

در گروه اولِ فرهنگ‌ها، پایه‌های اندیشه و تفکر، جهان بینی الهی و توحیدی است. بالطبع محور اندیشه این گروه خداست.

در گروه دوم از فرهنگ و تمدن‌ها، اساس نگرش و جهان بینی، مادی است. و پیروان چنین فرهنگ‌هایی، بشر و بلکه نفسانیات بشری را کانون تفکرات خود قرار داده‌اند.

دو دسته‌ مذکور، در طول تاریخ تعارض اساسی با یکدیگر داشته‌ و دارند. و اساس منازعات و اساسی‌ترینِ آنها در حوزه تقابل این دو دسته رقم می‌خورد.



باید توجه داشت که در میان فرهنگ و تمدن‌های مادی نیز به سبب تعارض منافع، برخی خرده منازعات[1] ایجاد شده و می‌شود؛ اما نزاع اصلی، در میان دو دسته بیان شده روی می‌دهد. چرا که اختلافات میان فرهنگ‌های مادی ماهوی نیست، اما تعارض موجود میان دو گروه اصلی، تعارضی ماهوی و اساسی است. این تعارض ماهوی قابل اغماض نیست، چرا که چشم پوشی هر یک از دو دسته، به معنای دست کشیدن از تمام‌ماهیت خود است. روشن است که در صورت دست کشیدن از ماهیت تعارض معنا ندارد.

 





از مطلب بالا دو نکته به دست می‌آید:

1- جنگ نرم اساس همه منازعات و جنگ‌ها را تشکیل می‌دهد، و سایر درگیری‌ها مولود جنگ نرم هستند. یعنی نباید برای جنگ سخت، ماهیت مستقلی در نظر گرفت، بلکه ابتدا جنگ نرم وجود می‌یابد و سپس جنگ سخت از آن حاصل می‌شود، و اگر در حوزه فرهنگی یا فکری تعارضی وجود نداشته باشد، جنگ سخت زمینه‌ بروز پیدا نمی‌کند. به عبارت دیگر این اختلافات فکری هستند که مقدمه سایر درگیری‌ها و از جمله جنگ سخت را باعث می‌شوند. بنابراین می‌توان رابطه میان جنگ نرم و سخت را، عموم و خصوص مطلق دانست.


بدین معنا که هرجا جنگ سختی وجود داشته باشد، الزاما جنگ نرم نیز وجود دارد، اما عکس این قضیه صادق نبوده، و وجود جنگ نرم الزاما دلیل بر وجود جنگ سخت نیست.

با توجه به اینکه اصالت بالذات در این بین با جنگ نرم است، روشن است که فرهنگ و تمدنی که در میدان مواجهه نرم پیروز باشد، قاعدتا در سایر حوزه‌ها نیز پیروز است. "چون که صد آمد نود هم پیش ماست".

 





بنیان‌گذار عزیز انقلاب اسلامی در مورد اهمیت قدرت نرم و اصالت فرهنگ می‌فرمایند:

"بزرگ‌ترین تحولی که باید بشود، در فرهنگ باید بشود؛ برای اینکه بزرگ‌ترین مؤسسه‌ای است که ملت را یا به تباهی می‌کشد، یا به اوج عظمت و قدرت می‌کشد."[2]



امام خمینی(ره) همچنین می‌فرمایند:

"فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت است؛ لهذا آنها کوشش کرده‌اند که فرهنگ ما را استعماری کنند."[3]

آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی نیز با تأکید بر این مهم می‌فرمایند:

"وقتى یک ملت و یک کشور از آرمان‌هاى اخلاقى و معنوى تهى شد، هویت حقیقى خود را از دست مى‌دهد و مثل پر کاهى مى‌شود؛ گاهى به این طرف، گاهى به آن طرف مى‌رود، گاهى دست این، گاهى هم دست آن مى‌افتد."[4]

و نیز در جای دیگر با ذکر یک مثال از اهمیت فرهنگ فرموده‌اند:

"وقتى یک کشورى همه چیز خود را از دست داد و از درون تهى شد، استعمار انگلیس به‌راحتى می‌تواند بر همه چیز او - نفت او، ارتش او، دارایى او، دستگاه سیاسى او - تسلط پیدا کند."[5]

 





توجه به این بیانات، اصالت و اهمیت قدرت نرم را روشن می‌کند و نشان می‌دهد که دشمن برای از پای انداختن ما به مواجهه نرم روی آورده و مقابله‌ای فرهنگی برایمان تدارک دیده است.





2- نکته بعد اینکه جنگ نرم، جنگی مستمر و مداوم است؛ چرا که تا وقتی فرهنگ‌های متعارض وجود دارند، طبیعتاً تعارض ماهوی آنها نیز به قوت خود باقی است. این تداوم تعارض، تداوم رویارویی را در پی دارد. به بیان دیگر علت محدثه، علت مبقیه نیز هست. مادامی که علت اصلی پابرجاست، معلول نیز به قوت خود باقی است. پس نمی‌توان بازه زمانی خاصی را برای وقوع جنگ نرم مدنظر قرار داد.



خداوند در آیه 217 سوره مبارکه بقره می‌فرمایند: "وَ لایَزالون یُقاتِلونَکُم حَتی یُرَّدوکُم عَنْ دینِکُم إن استطاعُوا؛" و کافران پیوسته با شما جنگ کنند تا آن‌که اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند.

 


وجود عبارت "لایَزالون" در این آیه که به پیوستگی و پایان ناپذیری دشمنی کفار با مسلمین اشاره دارد، تاکید قرآن کریم بر تداوم و استمرار جنگ کفر و ایمان را نشان می‌دهد.



به قول مولوی:

رگ رگ است این آب شیرین، آب شور در خـــلایق مـی‌رود تا نفــــخ صــــور



در واقع این تعارض، از ابتدای خلقت بشر وجود داشته و تا پایان نیز پابرجاست و ریشه اصلی آن را باید در نفس آدمی جستجو کرد. جهاد اکبر که ریشه در نفس انسان دارد و جدال همیشگی نیک و بد، و ایمان و کفر را مورد اشاره دارد، به مثابه جنگ نرم است. و اساساً رقم خوردن انواع منازعات و وقایع، حاصل مقابله قوای نفس انسان است. مولای متقیان علی(ع) در خطبه 50 نهج البلاغه می‌فرماید: "ِانَما بَدءُ وقوع الفِتَنِ َاهواءٌ تُتَبَعُ؛" همانا آغاز فتنه‌ها و نابسامانی‌ها هواهای نفسانی‌ای است که تبعیت می‌شوند. یعنی انسان‌هایی به جای اینکه خدا را پرستش کنند، هواهای نفسانی را پرستش می‌کنند و دنبال خواسته‌هایشان می‌روند."[6]

قرآن کریم نیز به این معنا تصریح کرده و در آیه 76 سوره نساء می‌فرماید: " اَلَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلوُنَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلوُنَ فِی سَبیلِ الطّاغوُتِ؛" مؤمنان، در راه خدای یکتا می‌جنگند و کافران در راه طاغوت نبرد می‌کنند.

 



تا انسان هست، جدال‌ قوای درونی او نیز پابرجاست. بازتاب این جدال درونی در بیرون است که اساس جنگ نرم را تشکیل می‌دهد. گروهی خدا را معبود خود قرار می‌دهند و گروهی هواهای نفس خود را. طبعاً میان گروه خداپرست و گروه هواپرست جدالی پایان‌ناپذیر در جریان بوده، هست و خواهد بود.



امام خمینی(ره) در رابطه با پایان ناپذیر بودن این جنگ می‌فرمایند:

" جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ایمان و رذالت بود، و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد."[7]

همچنین در پیامی که به پیام استقامت مشهور شده می‌گویند:

" ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم."[8]



در ادامه این پیام نیز می‌فرمایند:

"به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله و ستیز با شما بر‌نمی‌دارند، مگر اینکه شما را از دین‌تان بر‌گردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، صهیونیست‌ها، آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود. تا هویت دینی و شرافت مکتبی‌مان را لکه دار کنند."[9]

 





در این مورد آیت الله خامنه‌ای (مد) نیز می‌فرمایند:

"البته دشمن دست‌بردار نیست و توطئه‌ خودش را متوقف نخواهد کرد؛ ضربه را مى‌خورد، ولى باز خودش را براى ضربه‌ بعدى آماده و جمع‌وجور مى‌کند."[10]

همچنین می‌فرمایند:

"فتنه‌گر و دشمن همیشه هست؛ امروز یک دشمن است، فردا یک دشمن دیگر است، پس‌فردا یک کس دیگر است، یک جور دیگر است."[11]



صفت استمرار جنگ نرم این پیام را با خود دارد که مبارزان این میدان می‌بایست خود را برای نبردی دائمی آماده کنند. و در این مصاف "لحظه ای نباید موقف شد. باید دائم در حال پیشرفت بود؛ چون دشمن منتظر خاکریز نرم است که نفوذ کند. دشمن منتظر توقف است تا حمله کند."[12]

در ازای این تداوم، مبارزان میدان نرم نیز باید تداوم مبارزه را در ذهن خود منظور کنند چرا که "تداوم مبارزه و ایستادگی در مقابل مشکلات گوناگون، تنها راه علاج و برون رفت از مشکلات بوده است. خداوند فرموده است: «والّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِینَّهُم سُبُلَنا»، «وَ مَن جاهَدَ فانَّما یجاهِدُ لِنَفسِه». این مجاهدت، تنها راهى است که ما در پیش داریم."[13]

 





با توجه به تداوم جنگ نرم، روشن می‌شود که نگاه مقطعی، موضعی و موردی در این حوزه، با ایجاد خطا در شناخت، خطای در مواجهه را سبب شود. چرا که خطای در شناخت ما را با داده‌های غلط مواجه می‌سازد و حاصل داده غلط الزاما نهاده غلط خواهد بود.



اما این زاویه نگاه به جنگ نرم با پرداختن به ریشه و علت وقوع جنگ نرم، و پاسخ به سوال چیستی، ابعاد حقیقی آن را تبیین می‌کند. با اطلاع از ماهیت واقعی جنگ نرم راه و روش رویارویی با آن روشن می‌شود؛ چرا که همان‌طور که ذکر شد تا چیستی و علت یک پدیده شناخته شده نباشد، هرگونه برنامه‌ریزی و اقدام در جهت مواجهه با آن کور و مصداق داستان فیل و تاریکی است.

 





نتیجه:

برای مواجهه با هر پدیده باید به شناخت کاملی از آن دست یافت. در پرتو این شناخت است که می‌توان نسبت خود را با آن پدیده سنجید و مقابله‌ یا برخورد مناسبی در برابر آن انجام داد. این شناخت می‌بایست در سه‌لایه صورت بگیرد و سه سؤال اساسی چیستی، چرایی و چگونگی را پاسخ دهد. پاسخ هر یک از این سؤالات در جای خود مهم و قابل توجه هستند. اما در این بین پاسخ به سؤال چیستی ما را با ریشه‌های آن پدیده آشنا می‌کند. پاسخ به این سؤال راه را برای یافتن پاسخ دو سؤال بعدی باز می‌کند. روشن است در صورت وجود تصویری روشن از چیستی یک پدیده است که می‌توان پاسخ دقیقی به چرایی و چگونگی آن ارائه کرد.

جنگ نرم هم می‌بایست در سه‌لایه ذکر شده مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهای مناسب برای مقابله با آن اتخاذ شود.

بررسی جنگ نرم در حد جنگ‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی یا بحث تداوم استعمار و بهره کشی از دیگران گرچه در حد خود قابل توجه است، اما نباید جنگ نرم را در این حد، محدود کرد. چرا که این نگرش فروکاست مفهوم جنگ نرم را سبب می‌شود.

 


توجه به ماهیت جنگ نرم نشان می‌دهد که این پدیده دارای ماهیتی فکری و فرهنگی است و به تقابل فرهنگ‌ها و افکار اشاره دارد. به همین دلیل می‌توان گفت تا زمان وجود فرهنگ و تمدن‌های مختلف، منازعات نرم نیز پابرجاست.

ماهیت جنگ نرم دو پیام مهم را با خود دارد که:

اول جنگ نرم اساس جنگ‌هاست و سایر اقسام جنگ‌ها به نحوی مولود جنگ نرم هستند.

دوم اینکه جنگ نرم در بستر تاریخ جریانی دائمی دارد و نمی‌توان بازه زمانی خاصی را برای آن مشخص کرد.

در نظر داشتن دو نکته بالا در تصمیم‌گیری‌های کلان برای مواجهه نرم با ایجاد تصوری واقعی از این پدیده ما را در رویارویی با آن یاری می‌کند.








پی‌نوشت‌ها:

[1] . ذکر خرده منازعات به معنای کم بودن حجم منازعه نیست، بلکه مراد از عبارت "خرده منازعه" از نظر علت است. چرا که جنگ جهانی اول و دوم به عنوان جنگ های درون تمدنی غرب، بیش از 100 میلیون کشته بر روی دست بشر گذاشت که چنین آماری از کشته در طی دو جنگ در طول تاریخ حیات بشری بی سابقه است.

[2] .صحیفه نور، ج6، ص 252 ،3/3/58

[3] . همان، ج6، ص40 ،29/1/58

[4] . آیت الله خامنه ای(مد)، بیانات در دیدار پاسداران 17/07/1381

[5] . آیت الله خامنه ای(مد)، بیانات در جمع مردم کردستان 22/02/1388

[6] . شهید مطهری، نبرد حق و باطل، ص51

[7] .صحیفه نور، ج21،ص95

[8] . امام خمینی، پیام استقامت

[9] . همان

[10] . آیت الله خامنه ای(مد)، بیانات در جمع مسئولان امنیتی 18/04/1368

[11] . آیت الله خامنه ای(مد)، بیانات در دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى 29/10/1388

[12] . آیت الله خامنه ای(مد)، بیانات در جمع پاسداران 24/9/1375

[13] . آیت الله خامنه ای(مد)، بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان 19/06/1382

 

----------------------------------------------------------


منابع:

1- صحیفه نور، امام خمینی(ره)، شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی

2- پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مد)

3- نبرد حق و باطل، مطهری مرتضی، انتشارات صدرا




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا